نتایج جستجو برای عبارت :

قضا شده ام ، دوباره بخوان مرا .

 
بخوان دعای فرج را که یار برگرددبخوان دعای فرج را که شب سحر گرددبخوان دعای فرج را اگر که می خواهیحدیث غیبت یار تو مختصر گرددبخوان دعای فرج را و از خدا بطلبوجود نازکش ایمن ز هر خطر گرددبخوان دعای فرج را کنار پرده اشککه دانه دانه اشکت در و گوهر گرددبخوان دعای فرج را که یار می آیداگر دلت زره اشتباه برگرددبخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کنکه دست لطف خدا با تو همسفر گرددبخوان دعای فرج را که رد نخواهد شداگر که ناله و اشک تو بیشتر گرددبخوان دعای فرج ر
یأیها الرسول؛ بلغ...
نیمه شب در ظلمات غار مشغول عبادت بود، چشمه اشکش لحظه ای از باریدن نمی ایستاد.
این ظلمت غار نبود که آزارش می داد؛ ظلمت دل مردم بود.
ناگهان نور شدیدی تابیدن گرفت و غار تاریک را همچون روز روشن کرد. گویی خورشیدی در دل شب ظاهر شد.
نور گفت: بخوان!
او پاسخ داد: نمی توانم بخوانم!
دوباره نور گفت: بخوان!
او گفت: من خواندن نمی دانم!
اما گویی نور اصلا صدایش را نمی شنید. دوباره با تحکم گفت: بخوان!
و او در کمال تعجب شروع به خواندن کرد...
ادامه م
 مفضل بن عمر گو ید حضرت صادق  ع  فرمود ای مفضل از همه مردم خویشتن رک بوسیله  بسم الله الرحمن الرحیم وبسوره قل  هوالله احد نگهداری و محافظت کن وانرا از  سمت راست واز سمت چب واز پیش واز پس  چب و از پبش رویت واز پشت  سرت واز بالای سرت واز زیر پایت.  بخوان  یعنی بشش جهت بخوان وچون بر سلطان.  ستمکاری وارد شدی. همینکه نگاهت باو افتادسه  بارانرا  یعنی سوره. قل هوالله را بخوان. وبا دست چب بشمار و از خواندن ان جدا مشو  وادامه. بده. تا از نزدش. بیرون.  ایی
وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان
غم بر دلت نشست، حدیث کسا بخوان
حبل المتین، تمسکِ بر دامن علی است
تا رشته ات گسست، حدیث کسا بخوان
آسان شود مقرب آل عبا شدن
جبریل شاهد است، حدیث کسا بخوان
روزی خلق در گرو امر فاطمه است
ای عبد تنگدست، حدیث کسا بخوان
وقتی که بغضِ دوریِ از صحن کربلا
راه گلوت بست، حدیث کسا بخوان
وقتی تمام دهر به تو پشت می کنند
وقتی دلت شکست، حدث کسا بخوان
محمد جواد شیرازی
ایمان یعنی ریشه داشتن در سختی و باد و بوران و هوای سرد...
ایمان یعنی ایستادن
خدایا بیا و از ما ناامید نشو وقتی می بینی چقدر بی ایمانیم...دنیا ترسناک میشه اگر رهامون کنی. خدایا حتی اگر فرزانگی درآوردن کفشهامون رو به وقت دیدن نور کنار کوه طور، نداریم؛ کفشهامون رو به جبر از ما دور کن و صدامون کن...این بار منم که از تو خواهش میکنم بخوان ما را؛ بخوان و شک نکن که محتاج لحظه ای هستیم که تو ما را به نام بخوانی...
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا تو
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه‌ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا ت
دانلود مداحی سلام ای هلال محرم میثم مطیعی
متن نوحه
سلام ای هلال محرم
شده آسمان خیمه غم/ زمین و زمان غرق ماتم
دوباره افق، رنگ خون است/ سلام ای هلال محرم
دوباره محرم رسید و / حسینیه شد سینه هامان
دل اهل دل سینه زن شد /نفسهایمان مرثیه خوان
به هر خط مقتل/ بیا خون بگرییم
که منزل به منزل/ چو مجنون بگرییم
(یاحسین یابن الزهرا)
بخوان روضه خوان بار دیگر/ بیا شرح آن ماجرا کن
بیا بغض یک ساله مان را/ به یک روضه حاجت روا کن
روایت کن از دشت ماتم/ بخوان خط به خط روض
♨️ نماز اول وقت شاه کلید ♨️
نقل است #جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی(ره) آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اوّل این است که دوست دارم یک #ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم #برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم #عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اوّل وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اوّل وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اوّل وقت بخوان!جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید
سلام
بخوان دعای فرج را دعـــــــــا اثــــــر دارد           دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب             که روزگار بســی فتنه زیر ســـر دارد بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا           ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر داردبخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز           که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد 
ولادت حضرت قائم مهدی صاحب الزمان (عج) بر تمام منتظران عشق و عدالت مبارک باد
ادامه مطلب
دعایی برای عزیز شدن و جلب محبت دیگران
خواندن دعای فلفل سیاه برای عزیز شدن، تسخیر قلب و رفع کدورت بین دو شخص
از شیخ بهایی و شیخ زین الدین العربی نقل شده که گفته اند هر که را بخواهی دوست خود گردانی دو رکعت نماز بخوان. در هر رکعت بعد از حمد، آیه ۷/ سوره ممتحنه را هفت مرتبه بخوان.
متن آیه ۷ سوره ممتحنه :
 
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
دوستان بیایید شعار را کنار بگذاریم و باور کنیم
همین لحظه میتواند،آخرین لحظه عمر و زندگی ما باشد،و هم میتواند لحظه تولد دوباره باشد.
بدون شک و یقین
اگر باور کنیم که این لحظه میتواند لحظه مرگ ماباشد
کینه و تکبر و غرور را در دل راه نمی‌دهیم نداشتن یا نداشتن را دلیل برتری نمی‌دانیم
واگرباورکنیم
این لحظه میتواند لحظه تولد دوباره باشد
به هیچ وجه مأیوس وافسرده و ناامید نمی‌شویم
(تو خود ح
#آیت_نخودکی_اصفهانی#ازدواج
 
جوانی از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی پرسید: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی پاسخ داد: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک کلید؟! شیخ
سوره کوثر به دنیا آمده قران بخوانحمد و اعطینا و نور و قدر و الرحمان بخوان
روز میلاد گل باغ ولایت فاطمه(س) استوقت خواندن نغمه ها  را با لب خندان بخوان---سوره کوثر به دنیا آمده کوثر بخواننغمه ها را عاشقانه مثل پیغمبر(ص) بخوان
در مدیح حضرت صدیقه(س) می خوانی اگرنغمه ها زیباست اما باز زیباتر بخوان---سوره کوثر به دنیا آمده زیبا بخوانهمنوا با ساکنان عالم بالا بخوان
نغمه ها وقتی که زهرایی است زیبا می شودنغمه هایت را برای حضرت زهرا(س) بخوان---برترین بانو
بخوان قرآن کتاب آسمانی است/براو همدم شدن هم جاودانی است/تدبرکن به آیات شریفش/قوانین خدابر زندگانی است/الفبای بصیرت بهر انسان/تمام معنی آن آرمانی است/به هرمسجد به هرمحفل دهد نور/بر وصف ولایت صدنشانی است/شفیع شیعیان گردد به محشر/کتاب حق پیام آن جهانی است/بخوان قرآن دراین ماه مبارک/برای عاملین خود امانی است/شده نازل به قلب پاک احمد/به نشردین اوهم گفتمانی است/درآن آیات زیبای ظهور است/مبلغ از برصاحب زمانی است/
ترانه ای عاشقانه برایم بخوان :
فیلم ترانه ای عاشقانه برایم بخوان فیلیمی که به زودی در کشور ترکیه و در کشور ایران شروع به پخش در سینمای خانگی می شود این فیلم با بازی بازیگران زیر انجام شده است بازیگرانی چون افسانه پاکرو ، پژمان بازغی ، نارنین هانسو ، علی بوراک جیلان و ... می باشد این فیلم یک داستان غمگین عاشقانه می باشد که می توانید در سراسر ایران و ترکیه در سینما های آن ها این فیلم را تماشا کنید و لذت ببرید.
 
.
وقتی نفس گرفته دلم از هوایتان
یعنی منم که زنده ام از دستهایتان
داود من ! دوباره بخوان تا که عالمی
ایمان بیاورد به طنین صدایتان
از این همه سحر که گذشته است می شود
یک شب نصیب این دلم آیا دعایتان ؟؟
تا قبله‌ی عبادت چشمانمان شود
دیگر بگو  که کجا هست جایتان؟
این اشتراک چشم من و چشم خیس توست
من گریه ام به کشته‌ی کرب و بلایتان
آقا اجازه می دهی هر وقت آمدی
نقاشی ام کنند مرا زیر پایتان؟
یک روز عاشقانه تو از راه می رسی
آنروز واجب است بمیرم برایتان
صاحب_
دم غروب، داشتم به خانه بر می گشتم که ناگهان کسی صدایم زد:- علیرضا!برگشتم سوی صدا، تعجب کردم. مسجد ثامن الائمه بود که با لبخندی، در آن سوی خیابان ایستاده بود و مرا صدا میزد. یعنی بروم پیشش؟ چقدر دلم برایش تنگ شده. مدتی است که الکی الکی درس را بهانه کرده ام و مسجد نرفته ام. چه می شود اگر فقط چند دقیقه بروم پیش مسجد و زود زود برگردم کنار درس ها؟ در این فکر ها بودم که عقل‌ با گستاخی به حرف آمد که: - بیخیال بابا! دلت خوش است! برگرد خانه درس هایت را بخوان
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه‌ی خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ، در رواقِ سکوت، که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد؛ پیام روشن باران، ز بام نیلی شب که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد ز خشک‌سال چه ترسی! که سد بسی بستند نه در برابر آب، که در برابر نور و در برابر آواز و در برابر شور… در این زمانه‌ی عسرت به شاعران زمان برگ رخصتی دادند که از معاشقه‌ی
مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را
نه مهمان توام آخر بخوان روزی بخوان ما را
کنار از ما چه می‌جویی میان بگشاد می، بنشین
به اقبالت مگر کاری برآید زین میان ما را
از آنم قصد جان کردی که من برگردم از کویت
« معاذا الله» که برگردم چه گردانی به جان ما را
تو زوری می‌کنی بر ما و ما خواهیم جورت را
کشیدن چون کمان تا هست پی بر استخوان ما را
رقیبان در حق ما بد همی گویند و کی هرگز
توانند از نکو رویان جدا کردن بدان ما را
چو اجزای وجود ما مرکب شد ز سودایت
چه غ
****شعر کودکانه آموزش نماز**** 
ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسروقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نام پاک رحمانبعدش بخوان یه سوره   /    ای کودک مسلمانالله اکبر بگو   /   برو به سمت
 
 
نشان بده به خودت درد بی صدایی را و توی قصه ببین خواب دلربایی را 
 
سکوت کن که جهان تشنه صدای تو نیست به گوش باد بخوان راز خودستایی را 
 
میان این همه اندوه ممکن بشریبگو که دوره کند شیوه خدایی  را 
 
بگو که وعده‌ی ما از ازل همین بوده است که ما که بنده‌ی اوئیم بی وفایی را.‌‌.‌.
 
میان عاشق و معشوق فرق بسیارست کجا بگسترم این سفره گدایی را؟!
به خاطر همه‌ی دردها صبوری کن
که عشق می زند آن ضربه نهایی را
 
# زهرا_محمودی#شعر_زنان#غزل
⛱️همه خواندن
 بخوان امشبِ مرا، با دقت بخوان...
بعد از مدت ها امشب دلگیرم، تو بگو!من سخت گیرم؟!
تو بگو نه،تا کمی آرام بگیرم، تا دوباره جان بگیرم.
شعر نیست نوشته است،حرف های یواشکی من که وقتی تلنبار می شود ترانه میشود گاهی، ترانه که میشود یعنی دیگر نوشتن دست من نیست و خودش می گوید می نویسد غر میزند لبخند میزند اشک میریزد ...پس...
پس امشبِ مرا با دقت بخوان که قلبم می نویسد و من اجازه داده ام هر چه میخواهد بگوید...
چیزهایی می بینم که دوست ندارم و باز هم حمله کرده ام
بعدِ چند روزی که حس میکردم تمام غصه‌ی دنیا مال منه، امروز پاشدم اتاقو نظافت کردم، دوش گرفتم، مقدار چشمگیری چرت و پرتِ قابل تناول ریختم دورم و نشستم که فصل آخر پیکی بلایندرز رو ببینم. لاکمم اینجاست. میخوام دوباره زرشکی بزنم. درباره‌ پیکی بلایندرزم نظری ندارم. منو چه به شاهکارـای انگلیسی. به قول خودِ تامی کلمه‌هایی که بخوان احساسمو بیان کنن وجود ندارن. خلاصه که اگه تا الان سریالو ندیدین و میخواین که یک در دنیا و صد در آخرت نصیبتون شه اقدام
مادرجان بهار، وقتایی که بازیگوشی می کردیم و مشقامون می موند، یا نق میزدیم که درس خوندنمون نمیاد، یه طور آهنگینی میگفت «درس بخوان محصل، امید رهبر تویی».
کاش خواهر و برادرم، دایی ها و خاله هام، حتی بابام، یاد بگیرن من نمیخوام هیچ احدالناسی تیکه کلاماشو استفاده کنه. من نمیخوام سارتیتیِ کس دیگه ای باشم. من هزارسال نمیخوام امید رهبر باشم. من سیزده مرداد مُردم و کاش سعی نکنین روحم رو احضار کنین تا دوباره به زندگی برگرده.
نامه رسان نامه ی من اورسان
کنج قفس مانده غزل گو رسان
نام و نشانی که همان کوی عشق
شرح پریشانی وهمگوی عشق
نامه رسان درچوزدی وانکرد
پشت دراو هست که حاشانکرد
اول ازاورخصت اعجاز کن
نامه رسان نامه ی من باز کن
نامه ی من را همه ازرو بخوان
ازغم وازغصه ی آهو بخوان
زنده مرادر،دمِ در خاک کن
اشک من واشک خودت پاک کن
(علی خودى آغمیونی)
خلاصه روز بیست و دوم با استفاده از قدرت معجزه آسای شکرگزاری ، میتوانی کاری کنی که خواسته هات  پیش رویت ظاهر شوند. فهرست ده خواسته ای ✈️ را که آماده کرده ای، بردار. تک تک جملات و خواسته های فهرستت را بخوان و به مدت یک دقیقه تصور کن که همین الان به خواسته ات رسیده ای و تا جایی که میتونی حال و هوای شکرگزاری را احساس کن.☺️اگر دلت میخواهد سریع تر به خواسته هایت برسی، از امروز به بعد فهرست خواسته هایت را در کیفت بگذار و هر جا میروی آن را با خودت ببر.
****شعر کودکانه آموزش نماز****
                                                ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسر                                                 وقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نا
سلام.
خسته نباشید دوباره!!!
منم برگشتم دوباره!!!
هنوزم منتظرم دوباره!!!
دوباره،دوباره،دوباره!!!
خب امتحانا هم تمام شد و تابستون تقریبا آزاده و فعالیت دارم.(اما بازم به همون شرط همیشگی:بازدید از وب،ارسال نظر و...)
اخرین مطلبم برای بهمن بود که یه نظر سنجی گذاشتته بودم و تا الان فقط نه تا نظر داده شد.
برای همین اعصابم خیلی خورد بود و دوباره بلاگ رو ول کردم.
اما الان دوباره برگشتم و تا چند روز آینده هم یه نظر سنجی می ذارم و ایشالا یه هدیه ای هم در نظر می
هر روز، بیش‌تر از روز قبل دارم می‌فهمم که تاییدطلبم. حرف داداش برام مهمه، حرف دایی برام مهمه... به یه زندگی کات دار فکر می‌کنم، زندگی‌ای که دو سمت‌اش کات خورده. سمت گذشته، و سمت آینده‌اش.
منظور من از کات خوردن سمت آینده اینه که برای من خیلی مهم شده حتما تا چند سال آینده اپلای بکنم و از ایران برم.. ( که به گمانم تا حد زیادی به همون تاییدطلبی برمی‌گرده، که خیلی از آدمای اطراف من از ایران رفتن پس من هم باید برم.) شاید اپلای کردن راه خوبی برای ادا
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟صیدت دوباره به دریا برگشت..؟غمت نباشد چون خدا با ماست !هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !بگو خدا با ماست.اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم
شیرین من بمان مگر این روزگار تلخ
فرهاد خسته را به نگاهی امان دهددر زلف شب گره بزن آن زلف مست را
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهدحرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند
ما را نصیب دیگری از این زمانه نیستبا من از عاشقانه ترین لحظه ها بخوان
حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست
....
خیلییییییییی وقت بود یه آهنگ نتونسته بود رو روانم تاثیر بذاره...
آهنگ های علیرضا قربانی اغلب اوووقااات این قابلیتو داره واسه من ‌..اونم به خاطر شعر هاییه که مکمل یه صدای منحصر به فرده
باسمه تعالینیایشدعای سماتغزل۴گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفاناز شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جانقلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاکخوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هومستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوانپر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعازین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشانهست مقبول عوام مردم و اصحاب خاصپر ز مضمون های عالی و معارف اندر آنمی کند محفوظ ما را از شیاطین دروندور سازد دشمنان را، از
باسمه تعالینیایشدعای سماتغزل۴گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفاناز شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جانقلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاکخوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هومستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوانپر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعازین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشانهست مقبول عوام مردم و اصحاب خاصپر ز مضمون های عالی و معارف اندر آنمی کند محفوظ ما را از شیاطین دروندور سازد دشمنان را، از
بعضی تکنیکهای پست مدرن در روانشناسی مانند ایین های باستانی و به گونه ای سحر آمیز هستند، ولی جالب است که اغلب خیلی خوب کار می کنند. یکی از این تکنیکها که برای بخشیدن کمک کننده است، تکنیک "بنویس، بخوان، بسوزان" است که برای حل مسائل تعاملی می تواند کمک کند. 
در این تکنیک فردی که بیشترین مساله را با او دارید و او را نبخشیده اید در نظر بگیرید. آنگاه یک قلم و کاغذ بردارید و شروع به نوشتن نامه به او نمایید. در این نامه همه مسائلی که بین شما پیش آمده و ت
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ...هیچ...بیهوده.‌‌‌..بیهوده..‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس..‌.
دوباره
 
علامه طباطبایی نقل می کند:
چون به نجف اشرف مشرف شدم، گاهى به لحاظ خویشاوندى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب مى شدم. تا این که روزى در مدرسه اى ایستاده بودم که ایشان از آن جا عبور مى کردند.
چون به من رسیدند دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند:
«اى فرزند، دنیا مى خواهى نماز شب بخوان، آخرت مى خواهى نماز شب بخوان».
 
این سخن آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانى که به ایران بازگشتم شب و روز در محضر مرحوم قاضى به سر مى بردم و پس از بازگشت به وطن ت
برپا کن آتشی راتا برسوزی غم باقی رادنیا افسانه باشدمنت بر سر بخوان ساقی راخلقی ترسان از عریانی از بیرنگی از بی نانیخلقی خواب و مستی گوید که هیچ و هیچ و هیچهر سو شیخ و هر سو عابد خلقی ترسا خلقی موبدخلقی خواب و مستی گوید که هیچ و هیچ و هیچ
ترانه سرا : احسان حائری
ای دوست تو این پند گوهربار شنواز یار شنیده ام، تو از یار شنو
سرّت به معلّمان خودخوانده مگوبا وصل‌فروشان ز ره‌ مانده مگو
بی‌تاب مشو، حرف نهان جار مزنبا هیچ کسی دم از دم یار مزن
بی‌عذر برو کلام استاد بخوانهر نامه که هر ماه تو را داد بخوان
هر پرسش اگر هست به آن ماه نویسبا خون دل و خامه‌ی پرآه نویس
گر حکم کند سوی خط یار شتابهر جا بدهد اذن پی کار شتاب
با هیچ کسی ساز دلت ساز مکنطومار سکوت هیچ دم باز مکن
یک واژه مباد چشم اغیار دهییک لحظه سکوت عشق آز
با توجه به سوابقم در تدریس و اینا وقتی خودم رو دوباره در جایگاه تدریس تخیل می‌کنم، می‌فهمم که حال و حوصله شاگرد ندارم که از ابتدا بخوام بهش چیزی بگم بلکه بیشتر گوش شنوا می‌خوام تا شاگرد!
دوس دارم مطالب خودم رو کشکولی بگم و باقی روز به کنجی بخزم و از هوا تازه استفاده کنم.
دوست دارم خونه‌م ویلایی باشه با یک حیات(شما با ط بخوان برای من ت است) بزرگ که مرغ و خروس و گل و گیاه داشته‌باشه.
صبح زود خروس خوان بلند شم نمازی بخونم و دلبر دامن گلی چایی شیر
پالتوی سُرمه‌ای رنگی به تن کرده بودم. پیراهن سپیدم را دیشب با هزار ضرب و زور اتو کردم. مادر گفته بود که اگر به سفر رفتی و در شستشوی پیراهن عجله داشتی یقه پیراهن را با مسواک بشور. همین کردم که مادر گفت. خط اتو را هم در نظر گرفته بودم.چیزی از مرتب بودن کم نگذاشتم.به نظرم آمد صبح خوبی در انتظارم است. تاکسی‌ای که مرا تا میدان شهرداری برد نارنجی بود. ترانه‌ای از داریوش رفیعی گذاشته بود. همان ترانه همیشه‌گی "منتظرت بودم"راننده‌یِ خوش مَشرَبی داشت.
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی کامل زندگی خود را دوباره بیافرینید - فایل ساfilesa.ir › کتاب-صوتی-کامل-زندگی-خود-را-دوباره-بیاف۲ آذر ۱۳۹۸ - کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید به قلم جفری. ... همچنین دکتر یانگ در نوشتن کتاب «مقایسه اثر بخشی شناخت درمانی در مقایسه با داروهای ضد ...
دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید » کتابخانه ...pdf.tarikhema.org › ... › دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید۲۵
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
واسطه گری و دلّالی فقط در بازار نیست، وقتی که راه و روشش در هر جا هست. و اینکه دلال ها به جای مشتری و ذوق و پسند او کار می کنند و برایش حکم می تراشند. 
کتاب و خواندن از آن دست کارهایی است که تا دلمان بخواهد همیشه و همه جا دلالی در آن حرف اول را می زند. از ناشر و پخش کننده تا سانسور و سیستم اداری که سعی می کند. برای مخاطب سلیقه تراشی کند. اینکه در هر دوره ایی گاه نویسنده هایی مد می شوند که بعضا اصلا نویسنده نیستند و بیشتر هذیان نویس هستند، یا کسانی مش
به بابا میگم ساعت ۴ قراره جلسه تشکیل بدن. ولی ادارات رو گفتن باید وزارت بهداشت گزارش بده تا تعطیل کنن. تا شب هم احتمالا دوباره به ۲۰۰ می‌رسه شاخص آلودگی.
بابا میگه ۲۰۰ رو گفته‌بودن حد تخلیه‌س. کجا می‌خوان تخلیه کنن ۱۰ میلیون آدم رو؟
مامان به ترکی میگه حداقل ۳ روز طول می‌کشه.
بابا سوییچ می‌کنه به ترکی و خطاب به مامان میگه اصلا بخوان تخلیه کنن هم مردم با چی می خوان برن؟ فقط ماشین هست . خود این شاخص رو می‌بره بالاتر. این همه ماشین!
مامان باز به
دل با معرفت یعنی بفهمی درد مولا رابدانی علت غیبت چه صغری و چه کبری رادل با معرفت یعنی سراپا وقف دین باشیبسوزی پای این مکتب، بفهمی حرف زهرا راشهید بی نشان باشی دو تکه استخوان باشیبه راه او دهی جان و سر و دست و تن و پا رارسیده یک شهید اینجا، شب شش ماهه مولاتو امشب روضه خوانی کن، بخوان تو روضه ما رالب اصغر به هم خورد و دعای مادرش این بودعمو می آورد حتماً تمام آب دریا را

با تغییرات
دل با معرفت یعنی بفهمی درد مولا رابدانی علت غیبت چه صغری و چه کبری ر
ترکه های درخت آلبالو : تا حالا از جنگ در کردستان چیزی شنیدی؟ بیا مفصل بخوان!
 
ترکه های درخت آلبالو، عصر داستان
معرفی:
این کتاب درباره ی یک معجزه ی واقعی است. کتابی درباره ی وضعیت خاص کردستان. وقتی این داستان را می خوانید متوجه می شوید که شرایط جغرافیایی و اقلیمی کردستان به شکلی بوده که دموکرات ها و کموله ها غلبۀ کامل بر منطقه داشته و آزادسازی آن فقط می تواند یک معجزه باشد.اگر برای تربیت فرزندت از خدا کمک بخواهی حتی وسط فساد و بی دینی هم که باشد
نسیم صبح سعادت، بدان نشان، که تو دانی
گذر به کوی فلان کن، در آن زمان، که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت!
به مردمی نه به فرمان، چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت، خدا را...
ز لعل روح‌فزایش، ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم، چنان‌که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی*

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکُش، چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم؟!
دقیقه‌ایست نگارا در آن میان که ت
 
منتظر بودم تا بلاخره برسه‌ دستم ، یک هفته صبر کردم و امروز بلاخره رسید ، خیلی زیاد دوستش دارم و خیلی زیاد بهم آرامش میده ♥️
شما با چی آروم میشین ؟
چی بهتون آرامش میده ؟ 
راستی قشنگترین نوشته ای که درباره معبود خوندین چی بوده ؟ بنویسیدش ...
آغاز ارتباط خاصّ علّامه طباطبائی با آیةالله قاضی رضوان الله علیهما
 
علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه:
 
«استاد علّامه میفرمودند: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرّف شدم از نقطۀ نظر قرابت و خویشاوندی و رَحِمیّت، گاهگاهی بمحضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم.
 
تا یک روز درِ مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند؛ چون به من رسیدند، دست خود را روی شانۀ من گذاردند و فرمودند: «ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان
دوباره و دوباره دعوا
دوباره بحث
چرا تمومی نداره؟؟؟؟
واقعا مشکل از کدوممونه؟؟؟
من که راستشو گفتم نباید اونطوری میکرد
خیلی راحت میتونستم ازش پنهون کنمو نگم و هیچ اتفاقی نیوفه!!
ولی منه احمق
منه بیشعور بی سیاست
دوباره بهش گفتم
حقم بود واقعا
ولی دیگه نمیرم منت کشی
به درک خسته شدم دیگه
یدونه روحیه میدی
ولی بعدش با 5تا کارت قرمز اخراجم میکنی
دوباره سیر میشم از دنیا
ولی نه
دیگه بسه
بسمه واقعا
امروز سیزده بدر بود
تا تونستم خوش گذروندم
تا تونستم رقص
 
سال نو می شود، زمین نفسی دوباره می کشد، برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره... من... تو... ما... کجا ایستاده ایم
سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
امیدوارم اگر سال پیش به آرزوهاتون نرسیدید 
امسال هر چی خواستید رو به دست بیارید
سال جدید مبارک...
همتونو از ته قلبم دوست دارم
از ته ته قلبم❤
نابینای توامبه خط بریل میخوانمتشهرزاد قصه گوی هزار و یکشب شبهای تنهایی مندوباره میسرایمتبه خط عبری نانوشتهتا دوباره دوستت بدارمو فاتح لبهای تابستانیت بشومتا مست در آغوشت ایستاده جان بدهمو به نام نامی توهزاران غزلبدون قافیه ناسروده بماندتا شهرآغوشتدوباره تا سحر برای من باز بماند
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی به نام بخوان جانان با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Salar Aghili Called Bekhan Janan
 
دانلود آهنگ سالار عقیلی به نام بخوان جانان


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید


ادامه مطلب
برای دانلود فیلم ترانه ای عاشقانه برایم بخوان با لینک مستقیم همین الان
کلیک کرده و از دیدن این فیلم زیبا نهایت استفاده را ببرید
ترانه ای عاشقانه فیلمی جذاب است
و سکانس های جذابی دارد
در این فیلم نوع برخورد بازیگران با یکدیگر متفاوت است
متفاوت از این جهت که زیر بار زور نروند
و نسبت به هم بی تفاوت نباشند
فیلم زیبای یک ترانه ی عاشقانه حسی متفاوت را القا میکند
و به مخاطب وانمود می کند که نباید دشوار فکر کنیم
بگذریم 
این فیلم در ترکیه ساخته می شو
بعضی وقتا که همه تلاشت برای بهبود شرایط به هیچ تبدیل میشه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که زمین و زمان کفرتو بالا میاره و دیگه خون به مغزت نمیرسه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که فکر میکنی برای هر کاری خیلی دیر شده :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
هر از چند گاهی باید دورتر وایستیم ، یه نفس عمیق بکشیم ، یه نگاه به کارمون بندازیم و ببینیم کجاش درسته و کجاش غلط .
ما چیزی جز انتخابامون نیستیم ، اگه از امروزمون د
دوباره باتفعل حافظ دوباره فال خودم
دلم گرفته دوباره به سوز حال خودم
تو نقطه اوج غزل های سابقم بودی
چه کرده ای که شکستم خیال وبال خودم
چرا نمیشود حتی بدون تو خندید
چرا،چگونه،چه شد این سوال خودم
چرا نمی رسد این بهار بعد از تو
چرا نمیرود این خزان سال خودم
اگر ندهی پاسخی به جان خودت
که میروم به نیستی و بی خیال خودم
از ۲۵ یا ۲۶ بهمن که از خونه زدم بیرون و عازم خدمت اجباری سربازی شدم دیروز بعد از دو ماه دوباره پام به خونه باز شد و با اجازتون ایام عید رو تو زندان جزیره به سر بردم و این پست هم برای اینکه فروردین ماه بدون یادداشت نمونه نوشتم تا ببینم کی دوباره وقت بشه و از تجربیات خدمت اجباری بنویسم...
فعلا، شاد باشید
باید دوباره به خلق‌کردن برخیزم. باید دوباره راهی که در پیش رویم نیست را بسازم. ذرّه ذرّه با خون جان خویش و خشت خشت با استخوان خویش آنچه در پیش رویم نیست را بسازم، و آن قلعه‌ها برآورم و آن عمارتها بنا کنم.
باید دوباره خدایی کنم. باید دوباره ضعف، سستی، کبر، منم‌منم، قیاس، ستیز، کوچکی، کودکی و حماقت، همه را به پای عشق قربانی کنم. باید دوباره این اژدهای هزار سر را امشب، سرهاش تک به تک فرو اندازم و یک به یک در هر رگ و ریشه‌ی خدا تا سحر برخیزم.
امشب
سلام کاربرهای عزیز خانواده برتر
خدا به حضرت موسی (ع) وحی کرد: «مرا به زبانی که گناه نکرده باشی بخوان، موسی گفت: مرا چنین زبانی کجاست؟ خداوند فرمود: مرا به زبان غیر خود بخوان» (عدة الداعی و نجاح الساعی، ص: ۱۳۱
حضرت محمد صلی الله علیه و آله :
لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنْ دَعْوَةِ غَائِبٍ لِغَائِب‏
هیچ دعایى زودتر از دعایى که انسان در غیاب کسى مى کند، مستجاب نمى شود.
امام موسی کاظم علیه السلام :
أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ
کصخلانه به نظر می رسد اما کاملا منطقی ست که بخواهم لال نباشم و بنویسم.خودت چون نویسنده ای حتما اهمیتش را میدانی.که ننوشتن با خل ها چه میکند..البته دردش از نوشتن کمتر است..ناشیانه نیست این رفتارها.امدم که بنویسم و بخوانی..بدون انکه یادت بیاید اویی که این کسشرها را مینویسد همان است که ............... بخوان و به یاد نیاور
زمین جلوه ای از چهره آسمانی توست
چشمه و رود شمه ای از لعل لبان توست
کمی کرشمه و ناز کن ای حوری آسمانی
دلم در آرزوی رقص چون غزال توست
آن دو چشم سبز زیبای تو قاتلان من اند
کمی نگاه کن مرا دل اسیر نگاه توست
از آن لبان سرخ زیبای جادوگر و لطیف
بوسه ای بده، لبم جستجوگر لبان توست
جامه باز کن بخوان مرا به مهر و عشق
سینه در حسرت آغوش مهربان توست
عاشقانه به ناز بخوان مرا و جانم بگیر
جرعه آب ذبح من بوسه لبان توست
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. 
در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! 
حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
 
علامه طباطبایی رمحة الله علیه می فرمودند:
چون به نجف اشرف برای تحصیل نایل شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم.تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند.چون به من رسیدند دست خود را روی شانه ی من گذاردند و گفتند :
ای فرزند!
دنیا می خواهی نماز شب بخوان
آخرت می خواهی نماز شب بخوان
شادی شهید هاشم واحدالعین صلوات
 
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در برخی از جنگها زره ای می پوشیدند،که حضرت را اذیت میکرد،جبرئیل نازل شد،وفرمود،خدایت به تو سلام می رساند،ومی فرماید:این زرهرا در بیاور وبجای آن این دعا را بخوان،که موجب حفظ تووامت تواز خطرات است.(اخلع هذا الجوشن واقرا هذا الدعاءفهو امان لک ولاُمتک).سفینه البحار،ماده جشن.
من [ فرهادم ]!دوباره آمده از دشت های دور،از کوه های سخت،از شهید شیرین،از نسل شور بخت... [ دستهایم ] میراث خور تاولهای آفتاب خورده،وامدار تیشه،پرچمدار عشق... من [ فرهادم ]!از انحنای پیچ جاده های زمان آمدم،آنجا که عشق کمر جاده را هم خم کرد... اما [ شیرین ]!دوباره طاقت شنیدن ضجه های مرا نداشت،نخواست دوباره بیاید!و من [ فرهاد بی شیرینم ]!شاید بمانم شاید بمیرم شاید...
یأیها الرسول؛ بلغ...
نیمه شب در ظلمات غار مشغول عبادت بود، چشمه اشکش لحظه ای از باریدن نمی ایستاد.
این ظلمت غار نبود که آزارش می داد؛ ظلمت دل مردم بود.
ناگهان نور شدیدی تابیدن گرفت و غار تاریک را همچون روز روشن کرد. گویی خورشیدی در دل شب ظاهر شد.
نور گفت: بخوان! ...
ادامه مطلب
دوست مترجمی دارم که به شدت دوستش دارم.
دقیقا برای من که ح رو از ب تشخیص نمیدم کلی انگیزه ایجاد کرده هر روز زبان کار کنم. 
دکتر سهیل هم تماس گرفت آژیرکشان گفت بدو بیا خواجه نصیر؛ رفتم. اورژانسی خودم رو رسوندم ونک. اولتیماتوم داده شاگرد بس کن بی هدفی رو و اندکی درس بخوان. لبیک گفتم ولی بعیده از من درس خون دربیاد.
عاشقانه بیا دانلود آهنگ جدید حسین توکلی  دانلود آهنگ جدید حسین توکلی به نام عاشقانه بیا با کیفیت بالا  Download New Music By Hossein Tavakoli Called Asheghane Biaبا متن + بخش آنلاین و دانلود مستقیم
متن آهنگ حسین توکلی عاشقانه بیا
دلربای من باش که جان از تو بگیرم بی تو قدمام جایی نمیرن
تو نگاه من باش که دنیا رو ببینم دنیا به من و چشم تو خیرست
عاشقانه بیا جانان من تو بمان دلبرانه بیا باران من تو بخوان
بی بهانه بیا دنیای من تو بمان تازه کن جانم بر جان من تو بمان
عاشقانه بی
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ ...hasrace22.4kia.ir › info › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوباره-بیافری...۳۰ شهریور ۱۳۹۸ - زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ و ژانت کلوسکو / دانلود رایگان کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ و ژانت ...
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ ...download-book-ketab2.blog.ir › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوبا
از آسمان مینویسم که آسمان، تنها همدم من است... تنها آسمان است که مرا میخواهد...و آسمان...مرا فرا میخواند...من از آسمان نمی‌نویسم...آسمان در دستان من جریان دارد...مغز آشفته با ندای آسمان آرامش پیدا میکند...مرا بخوان...در پی ابرهای تیره...من نور را میبینم...در پی ابرهای تیره... در پی غرش رعد و برق...من نور را می یابم...
عباس! تو با صورت بر زمین نیامدی؛ که فرزندان حیدر استوارتر از آن هستند که زمین بخورند. تو به نیت سجده بر خاک گرم کربلا فرود آمدی. دیگر هیچ صدایی از این ها تو را نمی آزرد. آن قدر بوی یاس مشام تو را سرشار کرده است که جان دوباره گرفته ای. تو فاطمه را ندیده ای عباس. ولی با این عطر دل انگیز و رایحه بهشتی هم بیگانه نیستی. آری، درست است. این همان است؛ همان عطری که هر صبح و شام خانه فرزندان فاطمه را پر می کرد. این همان رایحه حسن و حسین است. این همان عطر است؛ ع
هیچ کس به عنوان یه خانم به من احترام نزاشت. این باعث کمال گرایی منه. احترام من دنبال احترامم....من بهت به عنوان یه خانم احترام گذاشتم...ممنونم.
این چند خط مکالمه آخر من و دکترم بود . و من توی اتوبوس نشستم و گریه میکنم.
به خاطر زنانگی از دست رفته ام که قربانی احترام شده.
بعضی آدم ها تغییرت میدن.بدون اینکه بخوان
 
 ای ابا صلت، ماه شعبان گذشت و این آخرین هفته آن است . آنچه را از این ماه کوتاهی نموده ای، در باقی مانده جبران کن وبرتو باد که به نیازهای اصلی خود توجه کنی و دعا واستغفار بسیار کن و قرآن را بسیار بخوان واز گناهان نزد خدا توبه نما تا وقتی که ماه خدا به تو رو می کند ، خود را برای خدا خالص کرده باشی،
ادامه مطلب
بسم رب المهدی...
 آقای غربت نشین مان  سلام.همیشه می گویند دیگران را به چیزی بخوان که خودت عامل به آنی و من همیشه و همه جا از نظم گفته ام، از اینکه هر چیزی باید در جای خودش باشد و بر آن اصرار کرده و میکنم. همیشه گفته ام که نظم کیفیت زندگی را بالا می برد...
ادامه مطلب
سلامم. من پریام .مدیر این وبلاگ
الان هیچ فعالیتی نمی کنم تا موقعی که چند نفر داوطلب بشن و نویسنده بشن و داستان بزارن.هر نوع داستانی که دوست دارن
البته بجز داستان می تونن کمیک هم بزارن.اینم هر نوعی بخوان.
فقط تنها قانون مهم این وب اینه که ادب باید رعایت بشه .
سپاس فراوان از همکاریتون 
اگه می خواین نویسنده شین تو همین پست اطلاع بدین
کمی بمان!
کمی به من نگاه کن!
نگاهت تنها دلیل آرامشم است!
در چشمانم نگاه کن
دراین چشمان اشک آلود
که همیشه درپی رفتن تو
چشم انتظار به آمدنت بود
حال که دوباره آمدی ؛
چرا این چنین مرا از خود می رانی ؟
چرا چشمانت را از من نگاه می داری؟
دیگر تاب و توان سکوت ندارم
حس فریاد در من به اوج رسیده است
فریاد دوستت دارمِ صدایم را گوش کن
درحالی که حرفی نمی زنم
به چشمانم نگاه کن
حرفهایم را از نگاهم بخوان
آیا چیزی هست که در آن ببینی؟
آیا پاسخ دردهایم را در آن می یاب
صبح 26 نوامبر با Lene Marlin.
امروز همه چیز بوی نروژ رو میده. دریا شبیه دریای شمال (Northern Sea) شده و انگار یه چیزی ته قلبم میگه که دوباره به اروپا برمیگردم.
کریسمس نزدیکه و من آرزو میکنم کاش میتونستم دوباره اونجا بودم و از تک تک لحظاتی که برام مقدس بودن، لذت میبردم.
روزی دوباره به آلمان و نروژ و اسکاتلند برمیگردم و به تمام اون آرامش و رویاهای کودکانه ام که دنبالش هستم میرسم. 
دلیل قطع شدن آپارات بازدید کننده بیشتر از حد سرور میباشد مثل این است که اتاقی که 100 نفر جا دارد 120 نفر بخوان برن توش
حالا به دلیل بی کفایتی مسئولین و طولانی شدن قطعی اینترنت بین المللی این مشکلات بیشتر از قبل شده به عنوان مثال
جستجوگر yooz.ir به دلیل امکانات زیاد و سرعت خوب ولی نبود زیر ساخت و سرور های قوی با کاهش سرعت و قطعی مداوم این مشکلات پیش میاد
پس مسئولین قبل از قطع کردن اینترنت باید به اینا فکر میکردن تا این بار مردم بخاطر قطعی و نبود امکان
ابن مشغله داستان زندگی همه ماست، همه مایی که تا فهمیدیم (و یا شاید هنوز نفهمیده) بهمان گفتند آقای دکتر، آقای مهندس! اصلا این دکتر ها و مهندس ها و استاد ها و این عناوین به چه کار انسان می آید؟ یا کدامین نیاز حقیقی انسان را ارضا میکند؟ 
خیلی هامان، اصلا نمیدانیم برای چه، به کجا و چرا داریم میرویم. ولی میرویم! که مبادا جا بمانیم، ازچه؟ نمیدانیم! ولی میرویم... میرویم که به جایی برسیم، به کجا؟ نمیدانیم!ولی میرویم تا برسیم! میرویم...
عزیزی میگفت اگر
دوباره انتظار
مردنم
تولدی دوباره نیست
این سرآغاز اما
مرا خواهد کُشت.
عدالت را بیاور.
و قاضی شو.
با هزار بار مُردن 
من دوباره زنده ام!
****
اگر قرمز نبودم
صورتی می شدم. 
تا نگویند که از عشق و جنون
نیلی شد!
****
تکه های وجودم 
در زیر پای توست.
امروز ظرفی آورده ام
تا تکه های وجودم را جمع کنم. 
گام که برداری
در پسِ گام هایت
غباری بر می خیزد
آن غبار
غرور سوخته ی من است!
****
اگر بیایی
چشم هایت را برایت آذین خواهم بست. 
با اشک هایم 
شهر دلت را خواهم شُست. 
پلک ه
به نام آنکه به ما گفتن آموخت
نیامده بود که برای همیشه بماند
آمده بود تا فرصتی دوباره بدهد
آنقدر زود گذشت که ندانستیم تمام شدنش را
کاش دوباره بیاید و باز به یادمان بیاورد حال بینوایان را، روزگار فقرا را و حال گرسنگان را.
کاش باز هم بیاید....
دوباره شبو مینویسم به یاد تو تویی که دور گشته ای ز من دوباره چهار صبحخواب نمی رود به چشم خسته م قلم به دستنشسته ام کنج خاطرهطنین آن صدای عاشقانه ات نوازشی به گوش من می کند، عبور میکنم فرو می روم به عمق یک خیال خیال دیدن دوباره ی دویدنت خیال بارانفرار میکنمدور میشوم ازین جهان پر سراب پناه میبرم به قرص خواب یا که جرعه ای شراب فرار میکنم به آسمان آبی قلم مینویسم از دلم ولی نمانده طاقتم، نمیکشمباز افتادم از نفس می نویسد این قلم خودش نشسته
از مواردی که باعث بر انگیخته شدن حس حساسیت و یا حسادت و دلخوری همسران می  شود و یا دست شیطان را جهت مکر و فریب باز می گذارد مخفی کاری است. وقتی مخفی کاری صورت بگیرد شیطان خیلی راحت می تواند ورود کند و حسادت زن را بر بیانگیزد.
خدا رو شکر ما این مورد رو به این صورت حل کردیم.
یک گروه سه نفره تشکیل دادیم و در این گروه با هم صحبت می کتیم. علاوع بر درد دل و ... ، صحبتهای عاشقانه در این گروه هم رد و بدل می شود و این موجب می شود اصلا حساسیت نداشته باشیم.
حتی ا
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را از تخمه های سبز می انباشت سلامی دوباره خواهم داد می آیم می آیم می آیم با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم : تجربه های غلیظ ت
برف پارو میکنم، برف مویت را بیا پارو کنم با دستشصت را که بگذرانی، میشوی دلخواه تر، سرمستتابِ تابستان نداری، مردِ مردستان،زمستانیِ نابی تومن زنِ تیرم، کمان آماده، بی آزار بهمن میشوم با توبده دستانِ سردت را، برایت تا سحر ها میکنم،ها هاجواب حرفهایت تا سحر با این بهانه میشود : ها ها زمستان جان اذان شد، وقتِ قامت بستن ات با روزدو رکعت شعرِ ثالث را به جا آور، بخوان با سوز.                         فهیمه مستفشار
 
زلال حکمت : انسان با فضیلت را هزار هزار کتاب نوشته شود، اندک است. بخوان و حظ کن
 
زلال حکمت (محمدحسین طباطبایی)نویسنده: نرگس علیمردانیانتشارات: نشر وزراء
معرفی:
تیراندازی ماهر و اسب سواری تک تیز و بی رقیب، خطاطی برجسته، نقاش و طراحی ورزیده، دستی به قلم داشت و طبعی روان، از نظر اجتماعی استاد صرف و نحو و معانی و بیان بود، هم در اصول کم نظیر و هم در فقه و فلسفه و هم از ریاضی حظّی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی و هم در ستاره شناسی هم در حدیث و روایت و
«کبریت زدم، تو برای این روشنی محدود گریستی»
همینه، تهش همینه، زورمون را می‌زنیم شاید بشه اصطکاک بین گوگرد سر چوب کبریت و جعبه کبریت به حد کافی برسه و بشه که یه روشنی کوچک تو دل تاریکی درست کنی، که بشه امیدت برای روشن و درخشان شدن همه جا اما نمیشه چوب کبریت تموم میشه و دوباره و دوباره و دوباره...
یه روزی یا نور همه جا را میگیره یا کبریت‌هات تموم میشه.
چند وقت پیش داشتم تو اینستاگرام با فردی چت میکردم و می‌گفت آدم دست فروش مترو بشه بهتره از این که بره شرکت های خصوصی کار کنه، چون هر وقت بخوان اخراجت می‌کنند، حتی اگه ۲۰ سال سابقه کار داشته باشی. 
ترفیع و ارتقاء شغلی و افزایش حقوق فقط برای آشنا و فامیل خودشان هست و حقوقت را تا هر وقت بخوان با تاخیر میدن، اما عده ای هم میگن تو کارهای تخصصی مثلاً حسابداری، برنامه نویسی، تعمیر کاری، نجاری، تراشکاری و بقیه کارهای فنی آدم باید تو جاهای خصوصی کار
سلبریتی های دلسوز که سفرهای خارجی شون تو  اوج  مشکلات مردم سیل زده قبول باشه ، واجبات مالی شرعی و قانونی خودشون رو اعم از مالیات و خمس  بپردازند کافیه و لازم نیست برای جمع کردن پول از مردم زحمت بکشند که برخی شون یک سال آنها را نگه دارند، بعد بخوان سالن تئاتر بسازند؛ به اندازه کافی ارگان های جمع کننده کمک ها از مردم داریم.
http://ziarani1.blog.ir/
تحت هر شرایطی اخذ وثیقه توسط کارفرما از کارگر غیر قانونیه و میشه شکایت کرد.یعنی حتی اگه شما سفته بدی و بعد بخوان ازش استفاده کنن نه تنها نمیتونن بلکه اون موقع میشه ازشون شکایت کرد.مگر اینکه سفته به صورت محضری و با شرایط خاص باشه که این کار رو فقط بعضی از اماکن دولتی انجام میدن
به رفتم قبرستان
جوان هایی زیر خاک بودند
جوان هایی روی خاک
پیرهایی زیر خاک 
پیرهایی عصا به دست و قد خمیده
طفلی بی پدر شده بود
پدری بی پسر شده
مادری داغدار بود
مادری شادمان و جوان و تازه نفس
دست هایی که پیر شده بود و داشت غبار از مزار جوانی  پاک می کرد
و قبر خالی ای که داخلش اشغال ریخته بودند بچه ها
قبر خالی آماده...
.نامت چیست،ای طلوع هزار رنگ سال؟از کدام جام ارغوانی عشق، نوشیده‌ای،که چکاوک، به آواز دستان تو، حسادت می‌کند؟بخوان،که تراوش واژه از سکون لب‌های تو،طرحِ نابودیِ اقلیمِ سکوت را جانی دوباره بخشیده است!.•••••••.
ادامه مطلب
خوب..من برگشتم ..امدم که شاید صداهای درون مغزم را خفه کنم تکه تکه به قلم بیاورم و حلقه حلقه زنجیر های اسارتم از خودم را بشکافم..اگر بتوانم البته...که بعید میدانم ...قبل تر ها که در دفتر می نوشتم همه ی نوشته هایم را میسوزاندم...آن هم با کبریت..میخواستم بوی گوگردش ریه هایم را بخراشد و چوب کبریت گر گرفته با تنها چشم اتشینش حرص و هراسش را با سوزاندن ناخن هایم بیرون بریزد....
آمده ام بگویم باز هم آن کار را تکرار کردم:/دوباره دوباره و دوباره...به خودم آمدم
-گاهی وقتا آدم لای منگنه میمونه 
بین موندن و رفتن 
بین بودن و نبودن 
بین گذشته و آینده
بین خوابیدن یا بلند شدن 
بین تموم کردن یا ادامه دادن 
بین‌...
-چند‌ روزه که میخوام بنویسم،بگم حتی بخونم...
«سهم ما از دنیا سکوت شد
سکوتی به وسعت کلمات 
به عمق دریاهای شور و شیرین 
به بلندی برج میلاد
به خستگی پاییزی تهران 
به نبستن امید به آینده 
و به مرگ رویایی تعبیر نشده...»
-چشم به راه آخر هفته نشسته‌ام،تا تمام بشود این هفته‌ی... .
-کاش میشد زمان رو قیچی.تق،ت
یک عمر از بچگی توی سرمان زدند و هی گفتند : بچه جان درس بخوان تا بزرگ شدی یک گهی بشوی. ما هم تا توانستیم خواندیم. شبانه روز. توی اتوبوس، توی مدرسه، شب ها توی خانه زیر پتو ( چون یک اتاق که بیشتر نداشتیم. همه که می خوابیدند باید زیر پتو چراغ روشن می کردم درس می خواندم ) خب آخرش چه شدیم؟ هیچ گهی هم نشدیم.
ادامه مطلب
از دوشنبه عصر که هواپیما توی فرودگاه اهواز نشست، تا جمعه ظهر که با پرواز ساعت ۱۰ و پنجاه دقیقه از همان فرودگاه به تهران برگشتم روزهایی بر من گذشت شبیه به رویا و اگر میخواهی بدانی چرا، پست های سال پیش همین وبلاگ را بخوان.
من با هم بیرون رفتیم، بستنی خوردیم، فلافل‌هایمان را توی لشگر آباد پر کردیم، خندیدیم... ما زندگی کردیم و زندگی چیز بود که من پیش از این روزها تصوری از آن نداشتم.
و من حس می‌کنم هنوز هم ممکن است از خواب بیدار شوم.
این دو شبه دارم همش خوابه گریه و زاری و مرگ‌ و میر می‌بینم:((
یعنی چی عاخه؟ دیشب خواب دیدم بابابزرگم دوباره فوت کرده و همه دارند گریه میکنن.
حسابی گیج بودم..دوباره قیافه‌ی عمه رو با اون حاله زار دیدم...
اما ایندفعه ما خونه‌ی باباحاجی اینا بودیم..
حس بدیع . دلم نمیخواد برای کسی اتفاقی بیوفته
شب قبل‌ترشم خوابه خوبی ندیدم.. انگار دوباره حاج قاسم شهید شده بود..
همه داشتند گریه میکردند.
دو-سه روز مونده به سال تحویل..
این خوابا منو می‌ترسونه.
 آدم ها درک نمیکنن که از دست رفتن، تا روزی که یک صبح پلک هاشون رو باز میکنن و به جای بلند شدن، خیره میشن به سقف بالای سرشون؛ نگاه میکنن، نگاه میکنن و دست آخر میفهمن دیگه امیدی براشون باقی نمونده که بخوان بلند بشن و با تمام مشکلات ریز و درشت زندگیشون بجنگن یا با هر خوشی و ناخوشی کوچیکی، لبهاشون به سمت بالا و پایین کشیده بشه.
ادامه مطلب
 آدم ها درک نمیکنن که از دست رفتن، تا روزی که یک صبح پلک هاشون رو باز میکنن و به جای بلند شدن، خیره میشن به سقف بالای سرشون؛ نگاه میکنن، نگاه میکنن و دست آخر میفهمن دیگه امیدی براشون باقی نمونده که بخوان بلند بشن و با تمام مشکلات ریز و درشت زندگیشون بجنگن یا با هر خوشی و ناخوشی کوچیکی، لبهاشون به سمت بالا و پایین کشیده بشه.
ادامه مطلب
میخندید.کنار جسم غرق در خون او دراز کشیده بود و میخندیدبه دست های لرزونش نگاه کردباید نگاه میکرد.ذهنش متلاشی شده بود و جوابی نداشتاین همان دیوانگی بود!؟هنوز نفس میکشیدقفسه سینه اش تکان میخوردناله میکردخندید!چاقو را برداشت و دوباره درسینه اش فرو کرددوباره و دوباره و دوباره.گریه کرد.گریه کرد و ضجه زدنگاه کرد اما نباید میکردچشماش بازه اما باید ببندتشونچاقو رو داخل چشماش فرو کرد.کور شد.دیگه چشم های سبزش پیدا نبودندهمش خون بوداز رنگ قرمز متنف
سلام
چند روز دیگر 22 بهمن است
چند روز دیگر می خواهیم جشن کوشش و تلاش برای این مملکت بگیریم
صدای بابا به گوش می رسد:
افشین من رفتم راهپیمایی - اقای صفایی و اقای طالقانی هم می ایند. صدا دور شد . ای بابا این بابای ما هی به ادم یک چیزی می گوید ( قربانش کاش الان هم می گفت ) آمــــــدم . با صدای بلند گفتم
اره دوستان داریم جشنی را بر پا می کنیم که یک ادم از یک کشوری به اسم امریکا ما را تهدید به قحطی می کند.
هزینه این انقلاب که با خون شهدا به بانک هستی پرداخت ش
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت می‌کنم. هی صحبت می‌کنم، هی صحبت می‌کنم و صحبت‌هایم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف می‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته می‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را می‌نوشتم، حس می‌کردم، یک مکالمه را زندگی می‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف می‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص می‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
تو فکر می‌کنی من هم مثلِ بعضی استعاره‌های آهسته، 
جایم فقط کنارِ همین کلماتِ کودن است. 
تو فقط یک راه داری: بزن! 
همه‌ی تیرهای خلاص 
از هجدهمِ همین جهانِ مزخرف می‌گذرند. 
تعلل نکن، 
تا ترانه‌ی بعدی راهی نیست. 
من آب‌ام را خورده، 
کَفَنَم را خریده، 
اشهدِ علاقه‌ام به عدالت را نیز خوانده‌ام. 
تو یکی ... دستِ مرا نخواهی خواند! 
حالا بروم، یا بمانم؟ 
دارد باران می‌آید، 
دارد یک ذره نورِ آبی 
به غشای شیشه نوک می‌زند. 
تو برو نمازت را بخوان، 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

★Ⓚⓗⓐⓗⓔⓢⓗⓐⓝ ⓑⓐⓢⓗ★